بسیج اساتید- اخبار و تحلیل‌ها
توصیه سیاستی برای چالش آلودگی هوا

حذف تصاویر و رنگ‌ها  | تاریخ ارسال: 1400/9/21 | 
تغییر ذهنیت مدیران لازمه حل مشکلات تهران؛ نگاه سرمایه داری و درآمدزایی سد راه کاهش آلودگی!
 
این روزها مثل هر سال در این ایام! بحث ترافیک و آلودگی هوا بسیار داغ است؛ به همین بهانه از منظر سیاست گذاری شهری نکاتی را عرض می کنم.
یکی از مهمترین الزامات تغییر در جریان های مدیریت شهری و اجتماعی برای حل معضلات این حوزه تغییر نوع نگاه و ساختار ذهنی مدیران (به اصطلاح Mindset) است.
این امر در موضوع ترافیک و آلودگی هوای شهر تهران نیز صادق است و برای حل مشکل ترافیک و آلودگی هوای تهران ابتدا باید طرز تفکر مدیران به عنوان سیاست گذاران طرح های مختلف در تهران اصلاح شود.
در حال حاضر و در سال های گذشته تمام (اکثر) طرح های تهران با رویکرد ایجاد درآمدهای پایدار برای شهرداری سنجیده و اجرا می شود و در حقیقت مدیران تهران اکثرا به تهران و تهرانی ها به عنوان منبع درآمد می نگرند و این امر نشان می دهد ذهن مدیران شهری دارای انحراف سیاست گذاری شده است.
این موضوع باعث عدم اجرای طرح های بلندمدت و نیز عدم مشارکت های موثر شهرداری با جریان های خصوصی و مردمی و عدم استفاده موثر از تکنولوژی های حوزه شهری برای مدیریت ترافیک و آلودگی هوا در تهران است.
به عنوان نمونه به دو موضوع طرح ترافیک و طرح پارک حاشیه ای توجه فرمایید:
در خصوص طرح ترافیک وقتی که تردد در مرکز شهر زیاد شد (در زمان شروع اجرا)، مدیران با الگوبرداری از شهرهای دیگر در کشورهایی که عمدتا نظام سرمایه داری در آنها حاکم است، این امر را فرصتی برای درآمدزایی فرض کردند.
این درحالی است که در ابتدای اجرای طرح های ترافیکی در تهران دو نوع سوال می توانست در دستور کار سیاست گذار قرار گیرد که یکی می توانست مشکل را حل کند ولی دیگری می توانست درآمدهای سریع الوصول برای شهرداری ایجاد کند:
سوال اول می توانست اینگونه باشد: چرا مردم به مرکز شهر زیاد مراجعه می کنند؟
و سوال دوم؛ چه کنیم که مردم به مرکز شهر نیایند؟
به جای اینکه سوال اول در دستورکار سیاست گذار قرار گیرد، انحراف مذکور باعث شد سوال دوم که می توانست منبع درآمد باشد، انتخاب شد و نتیجه آن اجرای طرح ترافیک و در سال های بعد طرح زوج و فرد و طرح کاهش آلودگی شد (مسیری که اشتباه انتخاب شده است، با روش های مختلف سعی در بهبود روش های درآمدزایی آن شده است).
در یک نگاه اجمالی، طرح ترافیک هر چند می تواند منجر به درآمد هنگفت برای شهرداری شود، ولی از آنجایی که بنای آن بر فقر شهروندان و مبتنی بر نظام سرمایه داری و مخالف عدالت چیده شده است، حتی در افق بلند مدت هم نه تنها مشکل ترافیک و آلودگی را حل نخواهد کرد، بلکه معضل را افزایش نیز خواهد داد.
حال فرض کنید سوال اول در دستور سیاست گذار قرار می گرفت:
اگر سوال اول انتخاب می شد، می­توانست پاسخ این باشد که دلیل سفر مردم، تراکم نیازمندی های مردم در مرکز شهر است که می توانست منجر به سیاست تخلیه مرکز و پراکنده سازی و توزیع سازمان ها و نهادهای حاکمیتی از جمله خود شهرداری (به عنوان یکی از نهادهایی که بیشترین ساختمان هایش در مرکز شهر قرار دارد) در کل تهران باشد. امری که می توانست مشکل را حتی در میان مدت هم حل کند. در عین حال می توانست درآمدزایی مناسبی نیز برای شهرداری به همراه داشته باشد (راهکار در نوشته های آتی اشاره می شود).
ولی انحراف سیاست گذار باعث انتخاب مسیر فعلی طرح ترافیک شد که همه صاحب نظران بر ناکارآمدی آن در بلند مدت اذعان دارند.
در خصوص طرح پارک حاشیه ای هوشمند! نیز توجه فرمایید؛
آمارهای غیر رسمی نشان می شود که روزانه بین ۴ تا ۵ میلیون لیتر بنزین فقط برای یافتن جای پارک مناسب مصرف می شود و بخش قابل توجهی از ترافیک در تهران ناشی از چرخش های متوالی رانندگان برای یافتن جای پارک است.
این درحالی است که شهرداری تهران (با مشارکت مردمی و بخش خصوصی) می تواند با ارایه طرح های مبتنی بر تکنولوژی های روز در جهت تسریع یافتن جای پارک برای خودروها عمل نماید، لیکن تفکر درآمدزایی مانع از اجرای اینگونه طرح ها در تهران می شود.
در طرح حاضر که مدعی استفاده از تکنولوژی و هوشمندی است تنها نکته قابل ذکر امکان خوانش پلاک خودروهای پارک شده است و اصلا به همین دلیل هوشمند نامیده شده است!
این کار دقیقا با هدف درآمدزایی برای شهرداری تهران اجرا شده است و دقیقا در تسریع یافتن پارکنیگ و کاهش ترافیک و کاهش مصرف سوخت کوچکترین تاثیری ندارد و در این خصوص هیچ خدمتی به شهروندان ارایه نمی دهد.
شایان ذکر است که به اعتقاد بسیاری مبالغ اخذ شده برای پارک خودرو بدون ارایه هیچ گونه خدمات، با عوارض سالیانه اخذ شده از خودروها منافات دارد.
در حالی که اگر این طرح با همان نام هوشمند با استفاده از تکنولوژی های موثر انجام می گرفت، می توانست منجر به کاهش زمان یافتن پارکینگ شود، لیکن ذهینت درآمدزایی در مدیران شهر تهران باعث می شود که امکان اجرای طرح های این چنینی در شهر تهران در این حوزه فراهم نباشد.
مثال های دیگری نیز می توان برشمرد، از جمله عدم مشارکت شهرداری با مردم در تامین هزینه های ناوگان شهری و تامین مالی ساخت مترو و ...
این موارد تنها بخشی از ذهنیت مدیران شهری برای درآمدزایی و پوشش هزینه های مدیریت شهری است که به اذعان بسیاری از کارشناسان در پایین ترین نرخ بهره وری مدیریت قرار دارد و اکثر درآمدهای شهر تهران نیز صرف مخارج جاری شهر تهران می شود. این موارد و همه و همه ناشی از ذهنیت و نگاه مدیران شهری به تهران و پایتخت نشینان به عنوان منبع درآمد است.
لذا اولین قدم برای اصلاح ترافیک و کاهش آلودگی هوا، اصلاح ذهنیت (mindset)، رویه ها و سیاست های مدیریت شهری و توجه به ساختارهای مردمی، مشارکت محور، تکنولوژیک و با دید بلندمدت است.
 
رحیم خانی زاد
عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت ایران
نشانی مطلب در وبگاه بسیج اساتید:
http://idea.iust.ac.ir/find-82.12035.65707.fa.html
برگشت به اصل مطلب