مرکز مشاوره دانشجویی- بروشور
امید به آینده

حذف تصاویر و رنگ‌ها

  امید به آینده کلید تحقق رویاها

  هر یک از ما در طول زندگی خود به کرات شاهد افرادی بوده ایم که از زندگی خود ناراضی و نسبت به فردای خود ناامیدند. این افراد وقتی به گذشته می نگرند با حجمی از کارهای انجام نشده مواجه می شوند که تنها به دلیل نداشتن برنامه و امید به آینده موفق به انجام آن نشده اند. البته ابعاد نداشتن امید به آینده می تواند به مراتب گسترده تر از این باشد. زیرا در یک رویکرد جدی به فقر، فساد، اعتیاد و حتی مواردی نظیر مهاجرت می توان ریشه عدم امیدواری به زندگی را یافت. به هر حال، بخش مهمی از زندگی، مواجه شدن با حوادث تلخ و ناامیدی هاست. داشتن برنامه و هدف کمک می کند که حتی اگر در مراحلی به بن بست برسیم، بتوانیم دوباره راهی را که در آن متوقف شده بودیم ادامه دهیم. در حالی که اگر بی هدف و برنامه باشیم، سرگردانی و ناامیدی بیشتر می تواند بر ما غلبه کند.

  ناامیدی فرایندی چند مرحله ای است. و یکباره رخ نمی دهد. در واقع، مراحل ناامیدی چگونگی برخورد فرد با موانع را نشان می دهد . وقتی فردی در راه رسیدن به هدف به مانعی برخورد می کند، دچار احساسات گوناگونی می شود. این روند در همه افراد مشابه نیست و الگوی مشخصی ندارد، اما معمولاً از امید به خشم، از خشم به ناامیدی و ناامیدی به بی احساسی تبدیل می شود.

  خشم: اولین واکنش فرد هنگام مواجهه با مانع، تجربه هیجان خشم است، اما در این مرحله ، فرد هنوز برای پیگیری اهداف خود از راه های دیگر انرژی دارد.

  ناامیدی: در این مرحله فرد هنوز بر هدفی که با مانع مواجه شده متمرکز است، اما احساس می کند که نمی تواند بر مانع غلبه کند.

  بی احساسی: وقتی فرد در رسیدن به هدف شکست می خورد و نمی تواند بر مانع غلبه کند، دچار بی احساسی می شود. در این مرحله فرد به هدف انتخابی خود، احساس بی علاقگی، فقدان هیجان و انفعال می کند. چگونگی گذار فرد از این مراحل به میزان امیدواری و ارزش هدف انتخابی بستگی دارد. از آنجا که احساس ناامیدی پیاپی سبب بروز افسردگی و دیگر مشکلات روان شناختی در افراد می شود و آنها را از رسیدن به اهدافشان باز می دارد، روان شناسان راهکارهایی برای افزایش امید و پیشگیری از ناامیدی ارائه کرده اند.

  علی فرزند پنجم خانواده ای هشت نفری است. پدرش صاحب زمین کشاورزی و مادرش خانه دار است. او از دوران کودکی با خواهرها و برادرهایش تفاوت زیادی داشت. آنها در فعالیت های فوق برنامه شرکت نمی کردند و به مدرسه بی توجه بودند. اما علی عاشق یادگیری بود. در چهار سالگی، با کمک خواهر بزرگش خواندن و در پنج سالگی، چهار عمل اصلی را یاد گرفت. هنگامی که علی مدرسه را شروع کرد، از بچه های دیگر جلوتر بود. پدر و مادر علی نگران بودند که سطح پایین سواد و معلومات آنها بر یادگیری علی تاثیر منفی بگذارد. آنها برای حل این مشکل با معلم علی مشورت و سعی کردند طبق پیشنهادهای او عمل کنند. اما جای نگرانی نبود، علی مطالب فراوانی برای یادگیری پیدا می کرد و اگر چه جلوتر از همکلاسی هایش بود، با صبر و حوصله به درس های آموزگار گوش می داد و سپس، خصوصی از او می خواست تکالیف پیچیده تری به او بدهد. علی در دوران راهنمایی، به مهندسی معماری علاقمند شد و تصمصم گرفت در آینده، در این رشته ادامه تحصیل دهد. زمانی که به دبیرستان رفت، به دلیل دور بودن مدرسه، از پدرش خواست برایش دوچرخه تهیه کند. پدر گفت که اگر علی نصف مبلغ خرید دوچرخه را بپردازد، وی مابقی آن را تقبل خواهدکرد. علی با خود اندیشید که چگونه می تواند این پول را تهیه کند. او سه ماه تعطیلات تابستانی را در نانوایی و زمین کشاورزی یکی از همسایگان کار کرد و توانست مبلغ مورد نظر را جمع آوری کند. پس از اتمام دوران دبیرستان، علی در رشته مهندسی عمران یکی از دانشگاههای سراسری پذیرفته شد و به تهران آمد. ترم اول، زمانی که در امتحان میان ترم یکی از درس ها نمره کمی گرفت ، شوکه شد و به این نتیجه رسید که باید را برای پیشرفت در این درس پیدا کند. یادگیر مطالب جدید برای علی لذت بخش و بر مبنای درک مفاهیم بود. متوجه شد که طوطی وار حفظ کردن برای او سخت است. ابتدا در برابر آن مقاومت کرد، اما وقتی متوجه شد تنها را یادگیری این درس، حفظ کردن مفاهیم آن است، تصمیم گرفت راه حل هایی پیدا کند تا این کار برایش لذت بخش شود. او مطالب مربوط به این درس را به بخش های کوچکی تقسیم و هر شب یک بخش را مطالعه کرد. این کارش باعث شد در امتحان پایان ترم از این درس نمره خوبی بگیرد. حالا علی دانشجوی ترم دوم است. تصمیم دارد به تحصیلات خود ادامه دهد و از همین حالا شروع به برنامه ریزی کرده است. بعضی اوقات خودش را در ذهن مجسم می کند که مهندس موفقی شده و به اهداف خود رسیده است. از این رویا لبخندی از رضایت بر لبش نقش می بندد.

  آرش یکی از همکلاسی های علی است. زمانی که متولد شد، والدینش حدود چهل سال داشتند. آنها پس از مدتها بچه دار شده بودند. آرش به محض تولد، محور زندگی پدر و مادرش شد. هر چه می خواست به سرعت برایش فراهم می شد و همه مشکلاتش حل می شد. والدین او آنقدر مرفه بودند که برایش بهترین خانه، پرستار و اسباب بازی ها را تهیه کردند. البته محبت پدر و مادر فقط به برآورده کردن نیازهای مادی او محدود نمی شد. آنها آرش را چون جواهری گرانبها عزیز می داشتند و از دنیای بیرون محافظت می کردند. در واقع، پدر و مادر آرش به اندازه ای مواظبش بودند که نمی توانستند تقلای او را برای غلبه بر کوچکترین موانع زندگی ببینند. در نتیجه، تعیین هدف برای آرش دشوارشد. هر چه می خواست در کوچک ترین زمان برایش فراهم می شد. توانست مهارت های لازم را برای رفتن به مدرسه بیاموزد. اما در تعیین هدف های بزرگتر و حل مسائل پیچیده تر، به تدریج، کمبود امید در آرش آشکار شد. وی پس از صحبت با دوست پدرش که فرد بسیار موفقی بود، احساس کرد که به رشته عمران علاقه دارد و می خواهد در این رشته ادامه تحصیل دهد. توانست به مدد استفاده از بهترین دبیران خصوصی و صرف هزینه های هنگفت برای شرکت در کلاس های کنکور، در رشته مورد علاقه اش به دانشگاه راه یابد. در هفته های اول، آرش برای رفتن به دانشگاه شور و شوق زیادی داشت و شب ها با هیجان وقایع دانشگاه را برای والدینش تعریف می کرد. زمانی که در امتحان میان ترم دو درس نمره کمی گرفت، تصمیم گرفت این درس ها را حذف کند و در ترم های بعد این واحدها را بگذراند اما در پایان ترم، وضعیت بدتر شد. او در سه درس نمره قبولی نیاورد و در شرایط بدی قرار گرفت. پس از یکی دو روز فکرکردن، به والدینش گفت که از اول علاقه ای به این رشته و دانشگاه رفتن نداشته و می خواهد ترک تحصیل و کنار پدرش کار کند. گرچه نتوانست به روشنی درباره اهداف خود توضیح دهد، والدینش پذیرفتند که اگر نمی خواهد ادامه ندهد. اما در واقع، آنها به شدت نگران این بودند که چرا آرش به این سادگی تسلیم شده است. آنها می دیدند که او به ندرت، برای رسیدن به هدف شور و اشتیاق از خود نشان می دهد. روان شناسان برای توضیح تفاوت میان این دو همکلاسی از واژه امید استفاده می کنند. یکی از پژوهشگران در تعریف دقیق آن می گوید: اعتقاد به این امر که هدفتان هر چه باشد هم اراده دستیابی به آن را دارید و هم راه آن مقابل شما گشوده است. او امید را مفهومی شامل دو مولفه اصلی می داند که عبارتند از: نیروی راهیابی و نیروی اراده.

  نیروی راهیابی:

  پس از تعیین هدف، مشخص کردن راه های رسیدن به هدف است.به عبارت دیگر، شخص باید توانایی فکر کردن درباره راه های رسیدن به هدف تعیین شده را داشته باشد. مانند تلاش علی برای یادگیری مطالب یا خرید دوچرخه. افرادی که در راهیابی توانا هستند احساس می کنند که می توانند راههای بسیاری برای رسیدن به هدفشان بیابند. افرادی که در نیروی راهیابی نیرومند نیستند احساس می کنند که در پیدا کردن را با مشکل رو به رو هستند. مانند ترک تحصیل کردن آرش . چنین افرادی حتی اگر راهی پیدا کنند، وقتی همان اول به هدف مورد نظر نرسند، به کلی ناامید می شوند.

  نیروی اراده:

  معنای متعارف اراده توانایی فرد در متعهد بودن به یک تصمیم است. اراده سرچشمه انگیزش و تحرک است و اشخاص می توانند با استفاده از آن، در راه هدفهایشان بکوشند. این انرژی ذهنی به مشکل اعتقاد به موفقیت، دستیابی به هدف و نیز، اشتیاق برای تلاش حتی در شرایطی که نتیجه به سرعت به دست نمی آید تجربه می شود. افرادی که نیروی اراده بالایی دارند، اغلب به کارشان علاقه نشان می دهند و هنگامی که درباره هدف هایشان می اندیشند یا سخن می گویند، نگرش مثبتی دارند.

  راهکارهای افزایش امید

  1-موقعیتی را به خاطر آورید که شما با یکی از نزدیکانتان توانسته اید بر مانع بزرگی غلبه کنید و در کاری موفق شوید.

  2-فهرستی از همه اتفاقات بدی که تاکنون برایتان رخ داده است تهیه کنید. به ازای هر اتفاق بد، دو اتفاق خوب را یادداشت کنید.

  3-خود را در موقعیتی تجسم کنید که مایلید یک، پنج یا 10 سال دیگر به آن برسید. راه هایی برای رسیدن به این موقعیت مشخص کنید.

  4-افکار خوشایند و ناخوشایند خود را یادداشت و توجه کنید که چگونه این افکار در آینده بر عملکردتان تاثیر خواهد گذاشت.

  5-زندگینامه اشخاصی را که با وجود مشکلات و موانع بسیار، به اهداف خود دست یافته اند، مطالعه کنید.

  6-تصمیمات اشتباهی را که گرفته اید به خاطر بیاورید، خود را به خاطر این اشتباهات ببخشید، و به این موضوع بیندیشید که چطور می توانید در آینده تصمیمات بهتری بگیرید.

  7-هنگام مواجهه با یک موقعیت بحرانی، به خاطر بیاورید که چگونه در گذشته موفق شده اید بر موقعیت های مشابه غلبه کنید.

  8-برای رسیدن به اهدافتان نقشه ای ذهنی داشته باشید. سعی کنید به جای حذف موانع، بر آنها غلبه کنید.

  9-افراد خوش بین و آینده نگر را برای دوستی انتخاب کنید.

  10-هر هفته، حداقل پانزده دقیقه از وقتتان را صرف برنامه ریزی و یادداشت کردن راه هایی کنید که به هدفتان منتهی می شود. ایده هایتان را با دوستانتان مطرح کنید و آنها را در تجربه خود سهیم کنید.

نشانی مطلب در وبگاه مرکز مشاوره دانشجویی:
http://idea.iust.ac.ir/find-40.10677.22940.fa.html
برگشت به اصل مطلب