تحلیل فیلم پدر (۲۰۲۰): پدر پیری که به آلزایمر دچار شده است.
چندی پیش یکی از شبکه های سیما فیلم پدر (۲۰۲۰) را نمایش داد که تاثیر زیادی روی بیننده می گذارد. "پدر" را به همهی آنانی که با دیدن تلخی به مشکل جدیای در روانشان مواجه نمیشوند، توصیه میکنم.
این فیلم جدای از زیبایی و شگفت انگیز بودنش، میتواند ما را به درکِ بهتر انسانهای مبتلا به آلزایمر نزدیک کند.
آلزایمر چیست و چه علائمی دارد؟
بیماری آلزایمر یا بیماری فراموشی که به اختصار آلزایمر خوانده میشود، یک نوع اختلال عملکرد مغزی است که به تدریج تواناییهای ذهنی بیمار تحلیل میرود. بارزترین نوع از انواع مختلف زوال عقل اختلال حافظه است. اختلال حافظه معمولا به تدریج ایجاد شده و پیشرفت میکند.
در ابتدا اختلال حافظه به وقایع و آموختههای اخیر محدود میشود ولی به تدریج خاطرات قدیمی هم آسیب میبینند. بیمار، پاسخ سوالی را که چند لحظه قبل پرسیدهاست فراموش میکند و مجددا همان سؤال را میپرسد. بیمار وسایلش را گم میکند و نمیداند کجا گذاشتهاست. در خرید و پرداخت پول دچار مشکل میشود و نمیتواند حساب داراییش را نگه دارد. به تدریج در شناخت دوستان و آشنایان و نام بردن اسامی آنها نیز مشکل ایجاد میشود.
کمکم مشکل مسیریابی پیدا شده و اگر تنها از منزل بیرون برود ممکن است گم شود. در موارد شدیدتر حتی در تشخیص اتاق خواب، آشپزخانه، دستشویی و حمام در منزل خودش هم مشکل پیدا میکند. بروز اختلال در حافظه و روند تفکر سبب آسیب عملکردهای اجتماعی و شخصی بیمار شده و در نتیجه ممکن است سبب افسردگی، عصبانیت و پرخاشگری بیمار شود.
زوال عقل
یکی از مشکلات زوال عقل بروز توهم و هذیان است. مثلاً بیمار فکر کند همسرش به وی خیانت کردهاست و یا همسایگان و پرستارش قصد آسیب رساندن و توطئه علیه وی را دارند. بیمار ممکن است به فرزندانش بدبین شود. گاهی اوقات بیمار افرادی را مثلاً والدین فوت شده یا اقوام را که نیستند و حضور ندارند میبینند. در موارد شدید، بیمار برای انجام کارهای اولیه شخصی نیاز به کمک پیدا میکند و ممکن است توانایی کنترل ادرار و مدفوع را هم از دست دهد.
بیمار دچار زوال عقل ممکن است در تکلم و یافتن کلمات مناسب مشکل پیدا کند و در نتیجه کم حرف و گوشه گیر شود. در موارد پیشرفته تر بیمار آگاهیش را نسبت به بیماری از دست داده و نمیداند دچار ناتوانی در انجام برخی کارها است و ممکن است کارهای خطر ساز انجام دهد. به تدریج ممکن است توانایی حرکتی بیمار هم دستخوش آسیب شده و مکرراً تعادلش را از دست داده زمین بخورد.
آلزایمر رایجترین شکل زوال عقل است. علائم این بیماری با از دست دادن قدرت حفظ اطلاعات بخصوص حافظهٔ موقت در دوران پیری آغاز شده و به تدریج با از دست دادن قدرت تشخیص زمان، افسردگی، از دست دادن قدرت تکلم، گوشهگیری و سرانجام مرگ در اثر ناراحتیهای تنفسی به پایان میرسد.
مرگ پس از پنج تا ده سال از بروز علائم اتفاق میافتد؛ اما بیماری حدود بیست سال قبل از ظهور علائم آغاز شدهاست. این بیماری با از دست رفتن سیناپسهای نورونها در برخی مناطق مغز، نکروزه شدن سلولهای مغز در مناطق مختلف سیستم عصبی، ایجاد ساختارهای پروتئینی کروی شکلی به نام پلاکهای پیری (SP) در خارج نورونهای برخی مناطق مغز و ساختارهای پروتئینی رشتههای به نام NFT در جسم سلولی نورونها، مشخص میشود.
این بیماری علاجناپذیر را اولین بار روانپزشک آلمانی به نام "آلویز آلزایمر" در سال ۱۹۰۶ میلادی معرفی کرد. غالباً این بیماری در افراد بالای ۶۵سال بروز پیدا میکند؛ گرچه آلزایمر زودرس (با شیوع کمتر) ممکن است زودتر از این سن رخ دهد. در سال ۲۰۰۶ میلادی ۲۶٫۶ میلیون نفر در جهان به این بیماری مبتلا بودند و پیشبینی میشود که در سال ۲۰۵۰ میلادی از هر ۸۵ نفر یک مبتلا به آلزایمر وجود داشته باشد.
معرفی فیلم پدر (۲۰۲۰)
فیلم "پدر" روایتگر زندگی پدری پیر است که به آلزایمر دچار شده؛ نوعی بیماری که در روانپزشکی به آن خردسودگی نیز میگویند.
این فیلم با فیلمنامه درست و دقیقی که دارد، کارگردانی خوب "فلورین زلر" و از همه مهمتر نقش آفرینی درخشان "آنتونی هاپکینز بزرگ"، آن را به اثری دیدنی و قدرتمند تبدیل میکند که در کنار همهی اینها، فیلم The Father آن ضربهی نهایی را که یک فیلم را به اثری ماندگار تبدیل میکند، در خود دارد.
در نهایت میتوانم بگویم دیدن "پدر" تجربه تلخی است اما دیدنش را پیشنهاد میکنم؛ کمتر فیلمی این چنین ارزش دیدن دارد.
نگاهی به داستان فیلم پدر
"پدر" یک بازنمایی تمام عیار تلخی واقعیت است؛ واقعیت زندگی بسیاری از انسانها در حال و بسیاری دیگر در آینده!
فیلم "پدر" روایتگر زندگی پدری است که مبتلا به آلزایمر شده است؛ البته که فیلم فقط روایتگر نیست و به یک تجربه بدل میشود و برخلاف دیگر فیلمهای سینمایی با محوریت آلزایمر، در این فیلم ما از دریچهی نگاه کاراکتر اصلی به جهان پیرامون نگاه میکنیم.
فلورین زلر، نشان داد که هوش خوب و درک عمیقی از روابط انسانی دارد؛ به عادت همیشگی فیلم دیدنهایمان، بازیها و شخصیتها را باور میکنیم اما دیری نمی پاید که باورمان فرو میریزد.
ما هم درست مثل آنتونی به آلزایمر دچار میشویم و عزیزانمان را اشتباه میگیریم یا وسایلمان را گم میکنیم؛ ما حقیقت ذهنِ آنتونی را می بینیم، نه واقعیت را!
با وجود سکانسهای کابوسوار، پیوستگی فیلم از بین نمیرود که این شگفتانگیز است. در ذهن آنتونی خانه تکثیر میشود و میشود خانهها. اما در واقعیت خانهای وجود ندارد.
تحلیل فیلم پدر
فیلم پدر استعاره و نمادهای مهم و جذابی هم دارد؛ آنتونی در راهروهای تنگ قدم میگذارد و دوربین به خوبی تنگ بودن راهروها و احاطه شدنِ آنتونی توسط آنها را به تصویر میکشد که این فشارِ ذهنی آنتونی را نشان میدهد.
در کنار راهروها "در" هم عنصر مهمی است؛ درهای بسیاری که به بیرون راهی ندارند و انگار از ماهیتِ اصلیشان تهی شدهاند که این نشان از تمایل آنتونی به گریز از وضعیت موجود و گرفتار شدنش دارد.
اما مهمترین نماد فیلم "ساعت مچی" است؛ آنتونی مدام از ساعت مچیاش میگوید و دنبال آن میگردد چون "زمان" تنها عنصر برای امیدوار بودن اوست. در واقع آنتونی واقعیت را از دست داده است، عناصر پیرامونش را نمیتواند به درستی تشخیص دهد و به این خاطر در ذهنش عنصری میسازد تا او را دلگرم کند.
همهی این اشارهها این را میرساند که ساعت مچی برای آنتونی فقط یک واکنش دفاعی برای فرار از بیماری است چرا که ساعت مچی حتی وجود خارجی هم ندارد!
اگر سکانس پایانی فیلم را تنها سکانس واقعی فیلم بدانیم، میبینیم که آنتونی ساعتی ندارد!
"فلورین زلر" با خلق یک درام باشکوه، عمیق و درگیرکننده به خوبی ما را با یک بیمار آلزایمری همراه میکند؛ مثل او سردرگم میشویم، اطرافیانمان را به خاطر نمی آوریم، شب و روز را گم میکنیم و درست همانند او میترسیم، می خندیم، گریه میکنیم و حیرت میکنیم؛
طوری که وقتی داماد خیالی به آنتونی سیلی میزند، انگار آن سیلی بر صورت ما نشسته است، نه آنتونی!
همهی اینها پیش میرود و در نهایت میفهمیم در ذهن یک پیرمرد مبتلا به آلزایمر بودیم و هیچ چیز واقعیت نداشته است و این به وضوح تجربه تلخی است، بسیار تلخ!
انسانِ بیخاطره زوال را پیش میگیرد و به مرگ نزدیک میشود.
در سکانس پایانی فیلم واقعیت عریان میشود، سکانسی که اگر به اندازه کافی خوب در نمیآمد، تمامیِ صحنههای فیلم بی معنی میشدند.
جایی که میفهمیم آنتونی تمامِ این مدت در آسایشگاه بوده و همه چیز در خیالش رخ داده است.
اوجِ بازیِ "آنتونی هاپکینز" در سکانس پایانی است؛
جایی که به طرز دردناکی در خود میشکند! او درحالیکه با درد، گریه میکند مادرش را صدا میزند از او کمک میخواهد.
این اولین باریست که اسم مادرش را به زبان میآورد. آنتونی به نقطهی اول زندگی بازمیگردد به آغاز! مثل یک کودک که همهی دنیایش مادرش است؛ "مادر!" این اولین "دیگریِ بزرگ" انسان!
اگر مغز آنتونی را مثل یک شاخهی درخت تصور کنیم که مملو از برگ است، در نهایت با اثر آهستهی بیماری همهی برگهای خودش را از دست میدهد و از هر نشانی از زندگی تهی میشود.
درباره فیلم پدر
فلورین زلر، نمایشنامه نویسِ فرانسوی، نمایشنامه "پدر" را سالها پیش نوشته است که در طی سالیان توسطِ بیش از ۴۵ گروه نمایشی در کشورهای گوناگون اجرا شد.
"زلر" به واسطهی آلزایمر مادربزرگش تجربه نزدیکی از این بیماری دارد که همین منجر به نوشتن این فیلمنامه میشود؛ فیلمنامهای که از ابتدا برای "آنتونی هاپکینز" نوشته شده است.
در نهایت این فیلم ۲ اسکار کسب کرد؛ یکی از آنها متعلق به آنتونی هاپکینز است که در ۸۳ سالگی یکی از درخشانترین نقشآفرینیهای تاریخ سینما را به نمایش گذاشت و جایزهی دیگر فیلم، اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی بوده است.
در مجموع با توجه به اقبال عموم مخاطبان و همچنین منتقدان، میشود فیلم "پدر" را فیلمی تاثیرگذار و موفق دانست.
* با سپاس از یک بازنشسته دانشگاه که بعد از گردآوری و تحلیل، این مطلب را در اختیار ما قرار داد.
|