غواص ها دیدند ما داریم غرق می شویم ، خودشان را رساندند !!!

فرمانده دستور داد : از فرد کنار دست خود کمک بگیرید تا زیر آب بمانید و بی صدا شهید شوید، تا جان یک لشگر به خطر نیافتد !!!

 دیر از آب گرفتیم تو را ... ای ماهی...اماعجیب ، عذابی که کشیدی،  تازه است !

۱۷۵ شهید غواصی که با دستان بسته در عملیات کربلای ۴ معراجی شدند. خیلی هاشان جای هیچ جراحتی در بدن نداشتند! آن ها را زنده به گور کرده بودند!

بیست و هشتم اردیبهشت ماه بود که پیکر پاک و معطر ۲۷۰ شهید گلگون کفن وارد میهن اسلامی مان شد. کاروان شهدا این بار مهمانان خاصی به همراه داشتند؛ مهمانان بال و پر بسته ای که دل هر عاشقی را تکان می دادند.

با گذشت ۲۹ سال از عملیات کربلای ۴، کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح ایران اعلام کرد که اجساد ۱۷۵ غواص ایرانی که با دستان بسته کشته شده‌اند را در منطقه ابوفلوس، عراق کشف کرده‌اند.

 پیکرهای مطهر5 شهید در منطقه فاو، پیکرهای مطهر 175 شهید در منطقه ابوفلوس، در شلمچه پیکرهای مطهر 8 شهید، در مجنون 21 شهید، شرق دجله و جاده خندق 40 شهید و در منطقه زبیدات پیکر مطهر 21 شهید کشف شد.

پیکرهای مطهری که مربوط به غواصان عملیات کربلای ۴ در منطقه ابوفلوس است؛ برخی از این پیکرهای مطهر در زمان کشف هیچ جراحتی نداشتند و این بدان معناست که آنها زنده به گور شدند.

خبرِ تفحصِ پیکر این شهدا توسط سردار باقرزاده منتشر شده و موج‌های بسیاری در شبکه‌های اجتماعی به راه انداخته است. یافته شدن پیکر دست بسته این شهدا که زنده به گور شده بودند، بسیاری را تحت تاثیر قرار داد. رئیس کمیته نامگذاری شورای شهر تهران از بررسی نامگذاری میدانی به نام 175 غواص شهید عملیات کربلای 4 خبر داد.

میان خاک سر از آسمان در آوردیم
چقدر قمری بی آشیان در آوردیم
وجب وجب تن این خاک مرده را کندیم
چقدر خاطره ی نیمه جان در آوردیم
چقدر چفیه و پوتین و مهر و انگشتر
چقدر آینه و شمعدان در آوردیم
لبان سوخته ات را شبانه از دل خاک
درست موسم خرما پزان در آوردیم
به زیر خاک به خاکستری رضا بودیم
عجیب بود که آتشفشان در آوردیم
به حیرتیم که ای خاک پیر با برکت
چقدر از دل سنگت جوان در آوردیم
چقدر خیره به دنبال ارغوان گشتیم
زخاک تیره ولی استخوان در آوردیم
شما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط ترانه سرودیم - نان در آوردیم -
برای این که بگوییم با شما بودیم
چقدر از خودمان داستان در آوردیم
به بازی اش نگرفتند و ما چه بازی ها
برای این سر بی خانمان در آوردیم
و آب های جهان تا از آسیاب افتاد
قلم به دست شدیم و زبان در آوردیم