کاروان آفتاب و زنجیره طلایی
کاروان حامل امام رضا(ع) دل تاریخ را میشکافت و میرفت تا با آرام گرفتن در طوس، آینده حرکت تشیع را در عصر ظهور، در سرزمینی ترسیم کند که شیرمردان و شیرزنان آن با پرچمهای خونخواهی و ضرب سکه حماسه و ایثار، به استقبال مهدی آل محمد(ص) بروند.
کاروان به نیشابور رسید، در میان جمعیت استقبال کننده، بیست و چهار هزار نفر قلم به دست در انتظار ثبت سخنان امام بودند که ابوزرعه و محمد بن اسلم از حافظان و محدثان احادیث نبوی به نزد امام رفتند و امام را به حق پدرانش سوگند دادند تا رخسار مبارکش را به مردم بنماید و به عنوان تیمن و تبرک حدیثی از پیامبر اکرم(ص) نقل کنند. مَرکب حامل حضرت، از حرکت ایستاد و حضرت که در حلقه نیروهای امنیتی دستگاه مأمون قرار داشت، پرده کجاوه را به کنار زدند؛ جمالشان برای لحظهای چشمان عالم و آدم را نورانی خورشید رخسار خود کرد، اشک شوق از گونهها سرازیر شد و حضرت برای مدتی طولانی در میان گریهها و نالههای محبان اهلبیت(ع) سکوت کردند؛ آنگاه پس از سکوت مردم، بهار از لبان رضای آل محمد(ص) آغاز شد و امام حدیثی را به واسطه پدر بزرگوارش و ائمه قبل نقل کردند که به پیامبر اکرم(ص) و جبرئیل به حقتعالی ختم میشد. حضرت لب به سخن گشودند و فرمودند:
«کلمه لا اله الاالله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی»؛
کلمه «لاالهالاالله» دژ من است، هر کس که این کلمه را بگوید در دژ من داخل میشود و از عذاب من در امان میماند.
حضرت با بیان سلسله سند روایت در حقیقت مردم را متوجه سلسله نوری کردند که تنها آنان هستند که بشریت را به منبع نور وصل کنند، امام با این جمله، ضمن نام بردن از پدران خود و ائمه اطهار(ع)، پرده از جهانبینی توحیدی خود و پدرانش برداشتند و آنگاه حضرت پرده را فرو افکندند و مرکب حضرت به حرکت افتاد، و هنوز قلمها در دست بود و مُرَکبها از نوک قلمها محو و خشک نشده بود که مَرکب حضرت بار دیگر از حرکت ایستاد و امام بار دیگر پرده را کنار زدند و در ادامه فرمودند: «بشرطها و شروطها و انا من شروطها». حضرت با این بیان تکمیلی خود، مکتب و ایدئولوژی را مورد تأکید قرار دادند که از جهانبینی توحیدی برخواسته بود. ایدئولوژیای که در آن جایگاه امامت چیزی فراتر از آنچه بود که مأمون و تمام غاصبان حق ائمه به آنان مینگریستند. ایدئولوژیای که در آن امام نه فقط یک شخصیت «معنوی و علمی»، بلکه ترسیم کننده همه خطوط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز هست و گستره «ولایت» ائمه معصومین، نه فقط مسجد و مصلی و نه تنها از نیل تا ماوراءالنهر، بلکه همه گیتی است.
آن روز حضرت با این کلام کوتاه، نه تنها جهانبینی توحیدی و ایدئولوژی تشیع را به تصویر کشیدند، بلکه بر پیوند ناگسستنی دین از سیاست و حوزه عمل از حوزه علم و معرفت تأکید کردند. آن روز حضرت جایگاه امامت را همان جایگاه نبوت خواندند و خلافت را حق مسلم خود برشمردند.
سلسله الذهب : زنجیر طلایی
به حدیثی گفته میشود که تمام راویان آن از امام معصوم (ع) باشند. بدین صورت که امام معصوم مانند موسی بن جعفر (ع) روایتی را از پدر خود امام صادق (ع) نقل کند و او از پدرش تا این که به حضرت علی (ع) یا پیامبر (ص) برسد و گاهی به حدیث قدسی و نقل سخن از خدا میرسد.چون در تمام نقل راویان امامان معصوم(ع) قرار دارند، مانند این است که یک زنجیره طلایی را تشکیل میدهند .